پس از پایان فرآیند ثبتنام داوطلبان چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری و در میانه بررسی صلاحیت داوطلبان در شورای نگهبان، به فاصله چند ساعت، دو بیانیه در رسانهها منتشر شد: ۱- بیانیه سیدمحمدخاتمی رئیس دولت اصلاحات و ۲- بیانیه جمعی از اندیشمندان و فعالان سیاسی و مدنی اصلاحطلب. انگیزه نگارش هر دو بیانیه اهمیت انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری آینده و شرکت در آن است. این دو بیانیه در شرایطی منتشر شده است که حضور قابلتوجه چهرههایی از همه گرایشهای سیاسی در ستاد انتخابات کشور برای ثبتنام در انتخابات ریاستجمهوری، پروژه تحریم انتخابات را تا حد قابلتوجهی کمرنگ کرد. در کنار ثبتنام داوطلبان نظرسنجیهای انتخاباتی نشان میدهد میزان مشارکت در انتخابات پیشرو، حدود ۶۰ درصد است. اگرچه انتخابات ریاستجمهوری به دلیل شهادت رئیسجمهور زودهنگام برگزار میشود اما پویایی سیاسی بهوجودآمده باعث شده این بار برخلاف طیف معتدل اصلاحطلبان، رادیکالها نیز چندان بیمیل به حضور در انتخابات نباشند. آنها البته درمورد جزئیات انتخابات حرف دارند. بیانیه روز گذشته سیدمحمد خاتمی پس از آن منتشر شد که هفته گذشته «جبهه اصلاحات ایران» سندی را با عنوان «راهبرد انتخاباتی» منتشر کرد و در آن از مشارکت «مشروط» در انتخابات گفت و تاکید کرد که این مشارکت «منوط به تایید صلاحیت حداقل یکی از نامزدهای اختصاصی» این جریان خواهد بود.
نکرده است. بیانیه دوم که از سوی ۱۵۱ نفر از اندیشمندان و فعالان سیاسی و مدنی دغدغهمند توسعه و مردمسالاری در ایران منتشر شده، از جریان اصلاحات خواسته تا در شرایط سرنوشتساز، از «ملاحظات جبرانی و گذشتهنگر» فراتر برود و «با رویکردی بلندنظر و ملی»، نقش فعالانهتری برای افزایش مشارکت و تقویت اصلاحگری میانه و توافقساز در انتخابات ۸ تیر ۱۴۰۳ ایفا کنند. این بخش از جریان اصلاحطلب، در جریان انتخابات مجلس، بیانیهای را در راستای مشارکت در انتخابات منتشر کردند که به «روزنهگشایان» مشهور شدند. آنها اکنون از جریان متبوع خود خواستهاند که «بدون نیاز به دعوت و فرش قرمز» گام بردارد و در انتخابات با «آرمانگرایی واقعگرایانه» وارد انتخابات شوند.
نگرانیهای خاتمی
۱. تکرار ۹۲ در صورت عدم تایید گزینه اختصاصی اصلاحطلبان
در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم، در شرایطی که اصولگرایان با چند نامزد انتخاباتی به میدان آمدند، اصلاحطلبان با بررسی شرایط ترجیح دادند به جای محمدرضا عارف که معاون رئیس دولت اصلاحات بود، از حسن روحانی که شانس بیشتری برای پیروزی در انتخابات داشت، حمایت کنند. اگرچه محمدرضا عارف هم گزینهای نبود که اصلاحطلبان بتوانند روی آن به اجماع برسند، اما اصلاحطلبان ترجیح دادند به جای کاندیدای اختصاصی از آنچه که «رحم اجارهای» میخواندند، حمایت کنند. البته این نخستین باری نبود که اصلاحطلبان از کاندیدای غیراصلاحطلب حمایت کردند. سال ۱۳۸۴ در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری و در رقابت بین محمود احمدینژاد و هاشمیرفسنجانی، این جریان که در دوران اصلاحات تندترین هتاکیها را نثار هاشمی کرده بود، به حمایت از او پرداخت اما شدت تخریب هاشمی در دوران اصلاحات، آن حمایت واپسین را بیمعنا کرده بود و درنهایت نیز هاشمی در انتخابات شکست خورد.
اگرچه پیروزی روحانی باعث حضور بسیاری از چهرههای اصلاحطلب در قدرت شد و در انتخابات مجلس نیز اصلاحطلبان در تهران طوفان به راه انداختند و مجلس و شورای شهر را تصاحب کردند اما با این حال، محمدرضا عارف سرلیست این جریان نتوانست در مجلس شورای اسلامی، به صندلی ریاست نزدیک شود. در انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶، اصلاحطلبان ناچار به حمایت مجدد از روحانی شدند و برای کمک به او، اسحاق جهانگیری را بهعنوان نامزد پوششی وارد کارزار انتخابات کردند. یکسال بعد و با شکست ایده اصلی دولت روحانی و بازگشت تحریمها، ضربه سختی به وجهه و مقبولیت سیاسی جریان اصلاحطلب بهعنوان حامی اصلی دولت وارد آمد. اکنون و درحالیکه تجربه انتخابات ۹۲ مقابل چشم اصلاحطلبان قرار دارد، خاتمی در موقعیت تردید قرار گرفته است. آیا با توجه به همسنگ دانستن اصلاحطلبان با دولت روحانی و احتمال عدم اقبال مردم به کاندیدای این جریان، اصلاحطلبان باید مجددا با نامزدی نیابتی پا در انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم بگذارند یا در کنار کاندیدای اصلاحطلب بمانند و شکست بخورند؟ البته اصلاحطلبان چه در انتخابات مجلس دوازدهم و چه در انتخابات ریاستجمهوری تاکید کردهاند که قرار نیست از «نامزد نیابتی» حمایت کنند. با این حال اما از میان چندین چهره اصلاحطلبی که به ساختمان سیمانی خیابان فاطمی رفتند، به نظر نمیرسد بهجز اسحاق جهانگیری و مسعود پزشکیان، اصلاحطلبان گزینه سنگینتری را در انتخابات داشته باشند. اگر نامزدهایی که مشارکتیهای سابق و اصلاحطلبان رادیکال امروز تمایل به حمایت از آنها دارند، در میان تاییدصلاحیتشدههای شورای نگهبان نباشند، این سوال پیش میآید که آیا خاتمی قرار است به سمت تحریم انتخابات، مشابه انتخابات مجلس دوازدهم برود یا همراه با روزنهگشایان از اصل حضور در انتخابات و حتی حضور نامزدی بیرون از اصلاحات، حمایت کند؟
. بدنه اجتماعی خاموش که ۹۴ و ۹۶ پای کار آمدند، این بار هم میآیند؟
به نظر میرسد خاتمی هنوز در پذیرش و تایید پیشنهاد کاندیدای نیابتی تردید دارد. خاتمی در انتخابات مجلس سال ۹۴ با «تَکرار» و حمایت از لیست اصلاحات، بخش قابل توجهی از بدنه اجتماعی خاموش را پای صندوقهای رای آورد. این حمایت در انتخابات ۹۶ نیز تکرار شد. نارضایتیهای عمومی ناشی از عملکرد روحانی و بازگشت تحریمها، باعث شد خاتمی سکوت را بر هرگونه سخن گفتن ترجیح دهد. از طرف دیگر، روزنهگشایان هم با یادآوری تجربه انتخابات ۸۴، این هراس را ایجاد میکنند که اصرار بیجای اصلاحات روی عدم حمایت از نامزد نیابتی و عدم اجماع، ناکامی دیگری در پرونده آنها ثبت میکند. این یکی از مواردی است که خاتمی را برای حمایت از نامزد نیابتی یا غیراصلاحاتی دچار تردید میکند. مساله اصلی خاتمی این است که آیا او به نقطهای خواهد رسید که از چهرههایی همچون علی لاریجانی حمایت کند یا نه؟ و اگر قرار است چنین اتفاقی بیفتد، الزامات و شرایط آن باید چه باشد؟ مهمتر از اینکه نامزد نیابتی چه کسی باشد، خاتمی نسبت به بدنه اجتماعی این جریان تردید دارد. او همچنان شک دارد که آیا بدنه خاموش اصلاحطلبان با توجه به تجربه انتخابات سال ۹۲، ۹۴ و ۹۶، بار دیگر حاضر میشود ریسک کند و آزموده را یکبار دیگر بیازماید یا خیر؟ آیا آن بدنه اجتماعی خاموش حاضرند یکبار دیگر پای کار حمایت از نامزد غیراصلاحطلب بیایند؟ درواقع یک نگرانی اصلی، پاسخ بدنه اجتماعی خاموش به درخواست خاتمی است. حمایت یا عدم بدنه اجتماعی از خاتمی، میتواند وزن او را معنا بدهد. فارغ از پیروزی یا عدم پیروزی اصلاحطلبان در این انتخابات، چگونگی حضور این بدنه اجتماعی تاثیر قابلتوجهی در نوع کنشگری خاتمی در فضای سیاسی دارد و در صورت عدم اقبال آن بدنه به نگاه خاتمی، شکست سنگینی برای خاتمی به همراه خواهد داشت. خاتمی سالها قبل و در جریان انتخابات مجلس هشتم، چنین ریسکی کرد. اصلاحطلبان در آن انتخابات با لیست «یاران خاتمی» وارد کارزار رقابتها شدند اما شکست بسیار سختی خوردند.
دوگانه حمایت از نامزد اصلاحطلبی یا نیابتی، دومی را انتخاب کرد. حالا و در میانه انتخابات ۱۴۰۳ مسیر مشخص نیست. شاید یکی از علامت سوالهای بزرگ خاتمی در پیگیری مسیر حمایت از نامزدی غیراصلاحطلب این باشد که سقف این رویکرد پراگماتیستی در کنش سیاسی تا کجاست؟ اگر قرار باشد اصلاحات این بار نیز به صرف پیروزی در انتخابات و حضور در ساختار قدرت حاضر به حمایت از نامزدی بیرون از اصلاحطلبی شود، در انتخابات بعدی چه باید بکند؟ این انتخاب میتواند برای اصلاحطلبان وحشتناکتر هم بشود. بهعنوان مثال اگر انتخابات به مرحله دوم کشیده شود و محمدباقر قالیباف و سعید جلیلی در برابر هم قرار بگیرند، اصلاحطلبان باید سکوت کنند یا از یکی از این دو کاندیدا حمایت کنند؟ این سوال جدی برای ادامه رویکرد پراگماتیستی اصلاحات از ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۳، باعث شده خاتمی از موضعگیری شفاف در مورد حمایت یا عدم حمایت از نامزد حمایتی اجتناب کند و فعلا همهچیز را به تحقق شروط جبهه منوط کند.