یکی از محبوبترین چهرههای سیاسی در ایران محمود احمدینژاد است. این واقعیتی است که نظرسنجیهای پیش از انتخابات و حین انتخابات و همچنین دادههای آنلاین آن را تأیید میکند. بر اساس نظرسنجیهای انجامشده تا پیش از اعلام نتایج تأیید صلاحیتها، ۲۵ تا ۴۰ درصد از کسانی که قصد شرکت در انتخابات را داشتهاند، میخواستند به احمدینژاد رأی دهند. او با اختلاف از هر نامزد دیگری محبوبتر بود. اما حالا با ردصلاحیت او و غیاب او در انتخابات، سرنوشت آرایی که ممکن بود به نفع احمدینژاد به صندوق ریخته شود، چه خواهد شد؟
برای پاسخ به این سؤال ابتدا باید ویژگیهایی که منجر به محبوبیت احمدینژاد شده است را احصاء کرد. بطور خلاصه، احمدینژاد شخصیتی است با سابقه اصولگرایی که با پشتیبانی این جریان به قدرت رسید، اما در نهایت در برابر آن شورید. عملکرد او در دولتهای نهم و دهم، خصوصا در مورد مسکن مهر و اعطای یارانهها، باعث افزایش محبوبیت او در میان اقشار محروم و کمدرآمد شد. واقعیت آن است که بخشی از مردم خانهدار شدن خودشان را مرهون مسکن مهر احمدینژاد میدانند. او در این سالها با ادبیات مردمپسند، تلاش کرده خودش را خارج از ساختار نظام سیاسی نشان دهد و به بیعدالتیها اعتراض کند.
میتوان به این لیست، موارد دیگری را نیز اضافه کرد که توصیفکننده احمدینژاد و توضیحدهنده محبوبیت او باشد. بنابراین، حامیان احمدینژاد را میتوان در ۳ گروه دستهبندی کرد:
نیروهای انقلابی و اصولگرایی که از گذشته دل در گرو احمدینژاد داشتهاند.
مردمان کمدرآمد ساکن شهرهای کوچک یا حاشیه کلانشهرها که جذب گفتمان عدالت احمدینژاد شده و از اقدامات او در دولتهای نهم و دهم بهرهمند شدهاند.
معترضان به نظام سیاسی که به دلیل رفتارهای خارج از ساختار احمدینژاد، با او همراه شدهاند.
البته ممکن است بسیاری از حامیان احمدینژاد، ترکیبی از دو ویژگی دوم و سوم را با هم داشته باشند. اگر این دستهبندی را مفروض بگیریم، آنگاه میتوان پیشبینی بهتری از سرنوشت آرای محمود احمدینژاد داشت:
بر این اساس، گروه اول، یعنی آرای نیروهای مذهبی با گفتمان انقلابی که طرفدار محمود احمدینژاد بودهاند، جذب سعید جلیلی خواهد شد. به دلیل مواضع سالهای اخیر احمدینژاد، این گروه البته ممکن است کسر کوچکی از حامیان احمدینژاد را شکل دهند؛ با این حال رأی این گروه به نفع جلیلی به صندوق رأی انداخته خواهد شد.
شبیهترین کاراکتر به احمدینژاد در میان نامزدهای انتخاباتی، مسعود پزشکیان است؛ کسی که احمدینژاد نیز (در قیاس با قالیباف و جلیلی) احتمالا مسأله و مشکلی با او نخواهد داشت. هر دو ادبیاتی عامهپسند دارند و از عدالت سخن میگویند. اگر پزشکیان بتواند وعدههای اقتصادی ملموس و شفاف برای ساکنان شهرهای کوچک و حاشیه کلانشهرها بدهد، احتمالا به راحتی این بخش گسترده از حامیان احمدینژاد را به خود جلب خواهد کرد.
گروه سوم اما، به دلیل اعتراض به نظام سیاسی، احتمالا یا به سمت تحریم انتخابات پیش خواهد رفت و یا در قالب رأی باطله اعتراضش را نشان خواهد داد. البته اگر پزشکیان بتواند کمی چهرهای معترض از خود نشان دهد، ممکن است بتواند رأی این گروه را نیز جذب کند. او که نماینده جبهه اصلاحات ایران است، اگر بتواند بهنمایندگی از آنها، خواستههای بخشی از معترضان در حوزههای اجتماعی (مثل موضوعات فرهنگی و هنری، مساله سبک زندگی و اینترنت) را دنبال کند و نشان دهد که منتقد ساختارهایی است که خواستار محدودیت و کنترل بیشترند، احتمالا بتواند نظر این گروه را هم جلب کند.
با این پیش فرض، میتوان گفت که اعلام نتایج رد صلاحیتها باید باعث کاهش مشارکت آرا شده باشد. نبودن احمدینژاد کسری از رأی دهندگان را به سمت تحریم سوق داده و به همین خاطر است که پس از اعلام نتایج تأیید صلاحیتها، میزان مشارکت تا حدی کاهشی بوده است. چرا که بخشی از حامیان احمدینژاد از شرکت در انتخابات منصرف شدهاند. با این حال بهدلیل تایید صلاحیت پزشکیان و حضور فعال اصلاحطلبان در انتخابات، بخش قابل توجهی از این ریزش آرا، جبران شده است.
کنشهای پزشکیان تا روز پایانی، میتواند به جلب هرچه بیشتر آرای احمدینژاد منجر شود. برای این کار، او نیاز دارد دو ایده را همزمان پیش ببرد: نخست آن که نشان دهد به فکر مردم محروم و مستضعف و ساکنان شهرهای کوچک و حاشیه کلانشهرهاست و میخواهد عدالت را اجرا کند. دوم آن که تصویری خارج از مناسبات سیاسی فعلی و معترض از خود بروز دهد. پزشکیان میتواند طوری عمل کند که هم رأی اصلاحطلبان را جلب کند و هم رأی آن دسته از حامیان احمدینژاد که او را خارج از مناسبات سیاسی فعلی میدانند؛ البته اگر هوشمندی و دقت لازم را در ادامه داشته باشد.
منبع: امتداد