برتری آرای جلیلی بر قالیباف نشانه ای خطرناک در مسیر اصولگرایی است!
شاید فرصت طلایی و آحرین فرصت برای اصولگرایان باشد که با پزشکیان برای همیشه از تندروها نجات یابند و خاکروبه های چندین ساله تندروی را از بدنه خود بتکانند و شاخه های خشکیده را هرس کنند، پس پزشکیان آخرین راه نجات اصولگرایان و اولین قدم حذف تندروها است.
اندکی پس از شروع دولت سیزدهم نوشتم و گفتم که تندروها دیگر جایی در انقلاب و بین مردم ندارند و صد البته که منتظر هر برخوردی بودم، اما وظیفه ام بود چرا که آن ها را در مقابل رهبر انقلاب اسلامی آیت الله خامنه ای می بینم گرچه فعلا آشکار نکنند!
خیلی زود فشار ها چنان افزایش می یابد که کسی که بنا دارد دست آنها را برای ملت بازکند؛ حذف می کنند.
آنچه مسلم است فشارهای این گروه بر دولت شهید رئیسی است و بسیار سعی موفق نمودند تا نفرات و اهداف خود را در دولت سیزدهم پیاده کنند که ارجاع می دهم به اشاراتی که قبل از شروع مناظرات انتخاباتی قاضی زاده هاشمی داشت.
پیش بینی می شد که آنها از دولت شهید رئیسی نیز عبور کنند و ایضا عبور از بدنه اصیل اصولگرایی!
شخصا قالیباف را یک اصولگرای تکنوکرات و توسعه گرا می دانم که ریشه در نظام و انقلاب دارد و او را باید از همنشین هایش حاج قاسم ها، کاظمی ها، طهرانی مقدم ها و … شناخت!
اما آنچه بر قالیباف رفت و موج هجمه و حملات تخریبی را بنده آنارشی نمی دانم که طراحی هوشمند بخش تندروی اصولگرایی که امروز آینده کشور را در مخاطره قرار داده اند و آنچه در این لحظه می نویسم با علم و اطلاع از تهدیداتشان می گویم ولی شکی در این نگارش ندارم همانطور که پیش تر نداشتم.
نگرانم، امروز کاندیدای مطلوبشان، دایره اطلاعاتش در هر موضوع از چند واژگان تکراری و کلیشه ای تجاوز نمی نماید و با کلی گویی به آن برنامه برنامه و طرح میگوید و توهم کارشناس بودن او خطرناک است!
شخصا حسب تخصص آکادمیک و تجربی وقتی چند جمله ایشان را در خصوص مسئله انرژی دیدم به یقین رسیدم که این کپی کاری ناشیانه کشور را به قهقراه می برد و بارها درخواست مناظره اینجانب را بی پاسخ گذاشتند همانطور که موضوع کرسنت را در پیشنهاد زنگنه بازگذاشتند!
نگرانم، وی تنها برنامه ای که برای حامل های انرژی مثل برق و گاز در مناظرات مطرح نمود سرکوب مصرف بود که از دولت سیزدهم بعنوان دستاورد تلقی می شود و ارتقاء و توسعه زیرساخت ها، صنعت و اقتصاد را به کما برده است.
نگرانم، جلیلی بارها در مناظرات به واژه ای بنام اندازه گیری اشاره نمود و برای اهل علم و فن آشنا تکرار این واژه فقط بصورت معادل انگلیسی آن یعنی میترینگ هیچ عمقی نداشت و این جملات فاقد ارزش بلحاظ تخصصی را برنامه می خواند.
او آمده است تا کار کشور را تمام کند؛ او برخلاف سایر دبیران شورای عالی امنیت ملی، هرگز از سوی دولت های متخاصم غربی مورد تحریم قرار نگرفته چرا که کج روی های سیاسی او به ضرر منافع ملی بوده است که فقط گوشه ای از آن را پورمحمدی در مناظرات گشود؛ جلیلی پایانی است تلخ برای همه دغدغه های وطن پرستانه.
اما آنچه عیان است این است که:
تندروی موسوم به جبهه های نام آشنا، اصولگرایی را با پایان راه و پرتگاه کشانده و آن را از درون تهی نموده، با عقلانیت فاصله اش داده و با چنین نفوذی بجز پوسته ای نازیبا و ترک خورده چیز دیگری ندارد و باید اندیشید که چه باید کرد.
در ظاهر و در راه انقلاب می نمایند، اما علیه انقلاب اسلامی گام برداشتند؛ آنها که نه در گذشته هزینه ای دادند و نه برای آینده ایران دغدغه ای دارند، به جای عقلانیت، قبیله گرایی را برگزیده اند و مردم را دوست نداشتند!
به اصولگرایان توصیه می کنم به مردم بازگردند و راه خود را از تندروی ها جدا کنند؛ دیدید که تندروها درون جبهه خودی هم اهل تعامل نیستند چه رسد به تعامل با دنیا در سیاست خارجی و مهربانی با مردم در سیاست داخلی!
آنها به توسعه قبیله خود می اندیشند و با توسعه ایران کاری ندارند و نداشتند!
اصولگرایان دو راه بیشتر ندارند:
۱. پذیرش مرگسیاسی
۲. تعامل با توسعه گرایان برای ایران و صبر استراتژیک و بقای سیاسی
شاخه پوسیده تندروی را برای همیشه از بدنه خود جدا کنید.