عباس عبدی در اعتماد نوشت: واقعیت این است که در چند دهه گذشته، فقط در مقاطع کوتاهی بوده که مجلس در برابر دولت و امور کشور مسوولانه رفتار کرده باشد. مجلس همواره در مقام پرسشگر، مطالبهگر ولی صاحب قدرت و غیرپاسخگو ظاهر شده است.
مجالس کشورهای توسعه یافته چنین نیستند. مجالس آنجا حزبی است و دو یا چند حزب مشخص در برابر تصمیمات و مصوبات خود پاسخگو هستند، ولی در اینجا حدود ۳۰۰ نماینده مجلس هستند که هنگام سخن گفتن چنان طلبکارند که گویی با افراد اپوزیسیون مواجهیم و در عین حال قدرت کامل دارند ولی هیچ مسوولیتی را متوجه خود نمیدانند.
آنان هنگام سخن گفتن در مجلس سوی سطحیترین مطالبات میایستند و مثلا درباره قیمتها به شکل عوامانهای اظهارنظر میکنند، چنان از تورم سخن میگویند که گویی تورم از آسمان آمده است. در حالی که تورم پیش و بیش از هر چیز دیگر محصول کسری بودجه ناشی از دخالتهای مجلس، ناشی از سیاستهای اعتباری مصوب مجلس، ناشی از خرجتراشیهای بیهوده نمایندگان است.
آنان از ناکارآمدی دولت به ستوه میآیند، در حالی که این ناکارآمدی بیش از هر چیز محصول دخالتهای مجلس در انتصابات در رای اعتماد دادن و ندادنهای سیاسی و غیرکارشناسی است، در برخوردهای جناحی است، در فساد گستردهای است که به علت دخالتهای نمایندگان در عزل و نصبها رخ میدهد.
خلاصه ماجرا را میتوان اینگونه نامید که مجلس باید پاسخگو باشد. این عصاره سخنان مقام رهبری است. ما باید بپذیریم که میان قدرت و مسوولیت و پاسخگویی تناسب وجود دارد. اینگونه نیست که مجلس بتواند قانون بنویسد، مثل آنچه در مورد صیانت یا پوشش زنان یا فرزندآوری نوشت و هر کدام عوارض وحشتناکی را ایجاد کرد ولی در برابر تبعات آنها مسوولیت نپذیرد و آنها را به گردن دولتها بیندازد.
مجلس ۳۰۰ نماینده مجزا از هم نیست. مجلس یک کلیت واحد است. اکثریت است که رای میدهد و سرنوشت کشور را تعیین میکند. مجلس نمیتواند شعار ضد فساد دهد، ولی در برابر چای دبش یا فساد نهادههای دامی سکوت اختیار کند. مجلس نمیتواند شعار برابری و شعار صرفهجویی دهد ولی هنگامی که نوبت خودشان میرسد، دست و دلباز باشند.
مشکل این مجلس و قبلیها این است که محصول رقابت آزاد و منصفانه نیستند. آنان محصول حذف دیگران از صحنه انتخابات هستند. این شیوه به صندلی مجلس رسیدن به معنای ستیزه و حذف است و آثارش را در عملکرد مجلس نیز نشان میدهد.
نماینده مجلس باید پیروزی و موفقیت هر دولتی را معادل پیروزی و موفقیت ملت و حتی خودش بداند. اینکه مقام رهبری این توصیهها را کرده به معنای آن است که خلاف آن در مجلس وجود دارد که اگر نبود نیازی به این توصیهها نبود.
مجلسی که حتی در ابتدای ورود آقای رییسجمهور منتخب در مقام یک نماینده که باید به این رفتار افتخار کند و آن را قدر بداند، نباید اجازه دهد که عدهای تندرو آبروی مجلس را ببرند و با حمله به نزدیکان رییسجمهور در آغاز راه مساله ایجاد کنند.
به نظر میرسد که آقای رییس مجلس و فراکسیونهای متعادل و خیرخواه مجلس باید رویکردهای اعلامی مقام رهبری را در دستور کار قرار دهند و نشان دهند که کدام رفتار آنان در گذشته از حیث این رویکردها قابل نقد بوده که اکنون نقد شده است. این اولین گامی است که مجلس باید پیش از تحلیف و معرفی وزرا بردارد والا باز هم به مسیر خطا خواهد رفت.