خروس سفید را سر نبرید که باعث جن زدگی خواهد شد.
حکایت (درمان جن زدگی با سرکه و سداب)
آقا میرزا محمد باقر اصفهانی الخوانساری در روضات الجنّات در ترجمهی مرحوم ملا محمد سرابی که از شاگردان مرحوم ملا محمد باقر صاحب ذخیره المعاد است از بعضی از احفاد مولای سرابی مزبور سفری به عتبات عرش درجات مشرّف می شد.
در ابتداء هر منزلی می دید که شخصی در جلوی حیوان سواری او پیاده راه می رود و هنگامی که به منزل می رسند آن شخص را نمی بینند و از دیده ها غایب می شود. روزی از یکی از اهل کاروان از حالات آن شخص سوال کرد. او نیز گفت: وقتی که موقع صرف غذا می شود، می آید و مقداری غذا از ما می گیرد و بعد می رود و ما دیگر او را نمی بینیم. در هنگام کوچ کردن از آن منزل، دید آن شخص طبق معمول در جلوی حیوان سواری او راه می رود.
ملا محمد باقر فرصت را مغتنم شمرد و در حالات او دقّت کرد. از جمله در چگونگی راه رفتن او دید که در هوا راه می رود و پاهایش اصلا روی زمین نیست. پس از دیدن این حالت، ترس بر ملا محمد باقر غلبه کرد و آن شخص را نزد خود فرا خواند و از حالش جویا شد. آن جنّی گفت: من مردی از طایفه جنّ هستم و شیعه علی و اولاد طاهرین آن بزرگوارم. مرا حادثهای بسیار بزرگ روی داد و با خداوند عهد کردم که اگر مرا از آن حادثه نجات دهد، با پای پیاده در رکاب یکی از دانشمندان شیعه به زیارت قبر سیّد الشهداء علیه السلام بروم. خداوند مرا آن حادثه نجات داد. من اراده کردم تا به عهد خود وفا کنم. وقتی که شنیدم شما عازم به تشرّف آن آستان پاک هستید؛ فرصت را غنیمت شمردم. و خود را در رکاب مبارک شما کشاندم.
آخرین اخبار وبگردی
فریبا نادری: فرزندم را در کانادا به دنیا آوردم تا آینده بهتری داشته باشد
طناز طباطبایی دلش یک عشق قدیمی میخواهد!
یادداشت/ تحلیلی بر بازی مهراوه شریفینیا در فصل سوم زخم کاری
ده زن زیبا و شیک پوش سینمای ایران /از نفر دهم تا نفر اول
تصویر زیبایی از سارا حاتمی بازیگر سریال زخم کاری در زمین تنیس
امین فردین خبرنگار پاپاراتزی یا باجگیر فضای رسانه!ابهامات در مورد گذشته او چیست؟
آنچه باید از دنیا دادرسان ستاره نوظهور موسیقی پاپ بدانید +عکس
آنچه در مورد فیلم قیف رضاعطاران باید بدانید
ملا محمد باقر از او سؤال کرد در مورد آن غذاهایی که مردم در منازل بین راه به او می دادند زیرا می دانست که جن تصریح اخبار از غذاهای متداول و رایج انسان ها و خوردن آنها محروم است. جن گفت: من آن غذاها را به زائران فقیر می دهم. ملاّ محمد سؤال کرد: غذاهای شما جنّیان چیست؟ جنّ گفت: هر گاه شخص وجیه و صبیحی از بنی آدم را ببینیم او را به سینه های خود می چسبانیم و او را می بوئیم و از بوی او قوّت و قدرت می گیریم چنانچه آدمیان از خوردن غذاها قوّت می گیرند. پس هر گاه از آدمیان را که دیدید در دماغ و عقل او اختلالی واقع شد و وحشتی در سینه و سر او داخل گردیده بدانید که از تأثیر بوی ما و به سینه چسبانیدن ما است و علاجش آن است که مقداری از آب سُداب خالص را و اگر به سرکه مخلوط باشد بهتر است در یکی از سوراخ های بینی او بچکانید زیرا با این کار آن جنّی که به او آزار رسانیده هلاک می شود و صاحب آن بیماری به خواست خداوند شفا می یابد.
ملاّ محمد باقر گفت: وقتی که چند منزل دیگر رفتیم در یکی از آن از آن منازل بر یکی از ارباب منزلت و شأن و صاحب ثروت وارد شدیم و او در مهمانداری ما و اهل کاروان دقیقهای را فرو نگذاشت و ما را به انواع اکرام گرامی داشت. سپس آن رفیق جنّی ما در آن منزل آمده و به من اظهار نمود که شما به صاحب منزل بگویید که برای تشریفات ما آن خروس سفیدی که در میان منزلت پنهان نموده ذبح کن. من هم از میزبان این در خواست را نمودم به محض آن که سر خروس بریده شد، صدای ناله و نوحه از زنان او بلند شده و به داخل خانه رفت تا معلوم کند که چه خبر شده است. طولی نکشید که با حالی پریشان بیرون آمد. وقتی علّت پریشانحالی او را پرسیدیم، اوگفت: همینکه آن خروس سفید را ذبح کرده اند، به یکی از دختران من حالت جنون دست داده و بیهوش بر روی زمین افتاده است و ما در مورد دوا و درمان او درمانده و عاجز شده ایم.
ملاّ محمد باقر به او گفت: غم مخور که دوای او در نزد ما یافت می شود و سپس دستور داد که مقداری سُداب حاضر کردند و آنرا در میان آب انداخته و چند قطره از آن آب را در یکی از سوراخ های بیتی دختر ریختند و آن دختر فوراً از جایش حرکت کرد و بهبود یافت و از گوشه منزل صدایی بلند شد که آه! خود را به واسطه یک کلمه حرف که از زبانم بیرون آمد به کشتن دادم و راز خود را نزد بنی آدم فاش نمودم! ملاّ محمد باقر گفت: هر قدر جستجو کردیم، صاحب صدا را نیافتیم و پس از آن شخص جنّی را دیگر در جلوی کاروان ندیدیم و معلوم شد که همان جنّی بوده که به آن دختر تعرّض کرده و بوسیله آب سداب که خود گفته بوده هلاک گردید.
«عَنْهُ عَنْ إِسْماعیل بْنِ مِهْرَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمانَ عَنْ زَیْدِ بْنِ الْحَسَنِ قالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ(ع) یَقُولُ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ أَشْبَهَ النَّاسِ طِعْمَهً بِرَسُولِ اللهِ کَانَ یَأْکُلُ الْخُبْزَ وَ الْخَلَّ وَ الزَّیْتَ وَ یُطْعِمُ النَّاسَ الْخُبْزَ وَ اللَّحْمَ»؛شبیهترین افراد به پیامبر (ص) از نظر طعام، امیر المؤمنین (ع) بود. خود، نان و سرکه و زیتون (روغن زیتون) میخورد و به مردم نان و گوشت میخوراند.
نکند، و به جاى تریاق باشد.
اگر چوب سداب بر مصروع آویزان کنند بهتر شود.
و اگر سداب پس از سیر بخورند بوى سیر از بین ببرد.
چنانچه تخم سداب بخورند سستى ببرد و لقوه و بادهاى سخت بنشاند.
اگر تخم سداب با روغن زیت بریان کنند (و با انگنبین معجون کنند) و هر روزى از آن یک مثقال بخورند سستى و لقوه و بادها (ى) زشت ببرد و پیوسته به کار دارند.
و اگر آب سداب در بینى بریزند درد شقیقه ببرد.
آب سداب و مویز سیاه بکوبند و اندر دندان گیرند درد دندان در ساعت بنشاند.
اگر آب سداب و آب گشنیز به هم بجوشانند و به چشم اندر کشند شب کورى ببرد، اگرچه ده ساله باشد.