فرق میکند که چه کسی مدیرکل یک دستگاه فرهنگی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی باشد. فرق میکند که چه کسی میخواهد صدای زنان و دختران استان خود باشد.
فرق میکند که چه کسی میخواهد صدای بیصدای جوانانی باشد که یا دیده نشدهاند یا شنیده نشدهاند.
این روزها بسیاری از خردمندان و دردآگاهان در استانهای ایران عزیزمان نگران هستند که مبادا مناصب استانی به حال خود رها شوند و آنها که نتوانستند راهی به بدنه مرکزی دولت بیابند، عزمشان را جزم کنند تا راهی به سوی خدمتگزاری در استانی کنند که هیچ آشنایی و قرابتی با آن نداشته و ندارند.
البته در این میانه گلهای نیز باقی میماند و آن اینکه میشد از توان بالا و مثال زدنی جوانان و باورمندان به دولت در استانها برای مناصب ملی بهرهها برد و همانگونه که در شورای راهبردی برای انتصاب مدیران سازوکاری برای تحقق این مهم فراهم شد در استانها نیز با تکیه بر دیدگاههای احزاب و استفاده از خرد جمعی و رعایت احترام بزرگان در عرصههای مختلف افرادی را معرفی کرد و به کار گمارد تا چینش مرکزنشینان برای اداره کشور تا این اندازه متمرکز نباشد.
جوانانی که در ایام انتخابات در شرایطی سخت به میدان آمدند تا بسیاری از افراد را که رمقی برای آمدن پای صندوقهای رای نداشتند، مجاب کنند تا به نام ایران به دکتر پزشکیان رای دهند را دریابید. آنها نیز همچون مسعود ملت ایران رگ گردن خود را گرو سپردند و از جان دل مایه گذاشتند تا تغییر حاصل شود.
حال بحث بر سر آن نیست که باید سهم آنها که کمک کردند تا امروز دکتر پزشکیان رییسجمهور باشد را بدهید، نه هرگز! بلکه سخن آنجاست که باید کسانی در مناصب مختلف گمارده شوند که باور قلبی و اعتقاد منطقی و عقلی به دولت چهاردهم دارند و بساط کسانی که سالهاست با گفتن اینکه ما سیاسی نیستیم و تنها برای خدمت کردن خلق شدهایم را برچید. اینها سالهاست که از یک صندلی مدیریتی که غالبا هم به ایشان بیربط است به صندلی مدیریتی دیگری که اتفاقا بیربطتر از قبلی هم هست، گمارده میشدند بیآنکه کاری از پیش برند و تنها از پستی به پست دیگر منتقل شدهاند و چنان آن جایگاه را فرسوده و خموده کردهاند که گاه آدمی میگوید هیچ امیدی به تغییر آن نیست، اما از آنجا که ما از قبیله روزنهگشایان هستیم و همچنان امیدوار، باور داریم که بشود کسانی بر سر کار بیایند که دقیقا در جای درست خود بنشینند و ابایی نداشته باشند که طرفدار اندیشه حکمرانی این دولت باشند و صد البته که برای همه کار کنند، حتی مخالفان دولت.
به کسانی که در ستادهای انتخاباتی و احزابی که در حمایت از دولت به میدان آمدند، احترام بگذارید.
بسیاری از جوانان خردمند و متخصص و متعهد در دفاتر استانی احزاب در طول دو سال و اندی که گذشت، تنها به جرم حزبی بودن و عدم همخوانی با اندیشههای دولت محترم قبلی کنار گذاشته شدند و مباد که اینک هم به حکم مصلحتاندیشیهای پدرخواندگان و اطرافیان بلهقربانگویی که اساسا هیچ اعتقادی به دموکراسی و خرد جمعی ندارند و تنها کارشان چاپلوسی است تا نامشان و نانشان برقرار باشد، باز هم کنار گذاشته شوند.
اینها که در احزاب و ستادها در ایام انتخابات تلاش کردند جزو باورمندترین افراد به تفکرات اصلاحطلبانه، انقلاب، نظام، امام و رهبری برای سربلندی ایران هستند، فراموششان نکنید و از امید و همت بلندشان غافل نشوید.