برادر ارجمندم جناب آقای میرزا حسینعلی امیری با سلام و تحیات .
ظاهرا و از قرار معلوم از استانداری شما گریزی و گزیری نیست ! لایمکن الفرار من استانداریک ( با اجازه از جناب کمیل ابن زیاد که این قسمت را از دعای مشهور ایشان وام گرفتم ) مبارکتان باشد . فقط استانداری کرمانشاه را در روزمه تان کم داشتید که آن را هم به لیست روزمه های دیگرتان مثل عضویت در شورای نگهبان ، ریاست سازمان ثبت اسناد واملاک کشور ، ریاست دادگستری استان فارس ، معاونت وزارت کشور ، معاونت پارلمانی ریاست جمهوری در دوران شیخ حسن روحانی ، رئیس فلان شعبه دیوان عالی کشور و…اضافه بفرمائید . اتفاقا گزینه های دیگر استانداری بخصوص لایه جوان آن سعی می کنند اول استاندار شوند تا بعدش مصادر دیگر و بزرگتری مثل مناصب ذکر شده شما را بدست بیاورند اما شما برعکس از مصادر بزرگ به مقامات کوچکتری مثل استانداری دارید رضایت می دهید ! جل الخالق . مثل این است که جناب سروان فرمانده پاسگاه جلالوند ما بعد از سالها تلاش که به فرماندهی یک کلانتری در شهر ، سپس سرکلانتر حوزه شهری بخشی از کرمانشاه و سپس فرمانده انتظامی کل شهر کرمانشاه شود و بعد از مدتی و کسب درجه سرهنگ تمامی بخواهد دوباره به همان پاسگاه جلالوند و جایگاه سروانی نزول کند ! آدم مگر مغز خر خورده باشد که چنین کند ؟
من نمیدانم که چرا این مقامات سیاسی ما هیچگاه فکر بازنشستگی به سرشان نمی زند؟ اصلا و گویا مادام العمر باید رئیس و مدیر باقی بمانند ! باز نشسته هم که می شوند دوباره تلاش می کنند بازهم برگردند ! و این للعجائب فقط در کشوری مانند ایران قابل دیدن و مشاهده است و اگر آن نویسنده روسی کتاب : ” در ماگادان کسی پیر نمی شود ” به ایران ما بیاید یقینا کتابی در مورد کشورمان می نویسد با عنوان ” در ایران کسی بازنشسته نمی شود “. خداوکیلی به همین جیمی کارتر معروف به خواهرمان آنگلا مرکل به اوباما به جانسون انگلیسی نگاه کنید یکی پی کار نجاری خودش رفت دیگری رفت گوشه خانه اش خاطره و کتاب بنویسد و…..اما مقامات عالیرتبه ما چطور ؟ تا دم گور باید رئیس باقی بمانند و یک لحظه هم طاقت مرئوس بودن ندارند ! یک روز در قالب مدیرکل ، یک روز فرماندار ، روز بعدش نماینده ، روز بعدش وزیر و دوباره استاندار و…. الی ماشاالله . تا به آنها اعتراض هم می کنید بلافاصله پاسخ می دهند : ما مامور به تکلیفیم و…….خداوکیلی ماموریت هم یک روز ، دو روز ، یک هفته ، یک ماه ، یک سال ، چهل است این ماموریت شما تمام نشده است ؟!
به آن جای مهر پیشانی مبارکتان قسم ،دون شان شماست که با این سوابق بزرگ برای تصدی کاری کوچک که در حد شاگردانتان در دانشگاه است به این و آن نماینده فلان شهرستان استان متوسل شوید که امضاء کند شما استاندار شوید ، اینها باید در انتخابات خدمت شما برسند که با عنایت به سابقه عضویتتان در شورای نگهبان آنها را در انتخابات مجلس تائید صلاحیت کنید نه اینکه شما متوسل این عزیزان شوید ! مگر قرار است بخشدار کوزران یا مسوول خانه بهداشت روستای گوگوند صحنه شوید که به نمایندگان محترم متوسل شده اید ؟
شما بعد از ۳۰ – ۴۰ سال مدیریت و ریاست در اینجا و آنجا مگر حالی و دل ودماغی برایتان باقی مانده است که بخواهید استانداری استان مظومی مثل کرمانشاه را برعهده گیرید؟ اگر هم استاندار شوید میخواهید چه ایده ای برای اداره استان از خود بروز دهید؟ مگر اینکه بخواهید غلام امثال حاج غلام و دکتر فلان و دکتر فلان و امثال این عزیران بشوید و ماشین امضای آنان که بعد از سه دهه فیل ریاستشان یاد هندوستان کرده و یا چنگ زدن به امثال دکتر قائم پناه و جنابعالی بعنوان استاندار محبوب و مطلوبشان ، اسب قدرت را چندصباحی دیگر در این استان بیچاره برانند و شما را هم خرج و هزینه منویات سیری ناپذیرشان کنند . خود دانید که به قول آقای دکتر مهاجرانی میز قدرت اگر خیلی خوب بود انسان بدترین جای بدنش را روی آن نمی گذاشت !
نوشته : حسنعلی مهدوی چشمه گچی