حسنعلی مهدوی چشمه گچی_هیچگان یادم نمی رود آن شب بارانی ۲۲ خردادماه گذشته را که حدود۴۰ نفر از دوستان اصلاح طلب در شبستان مسجد حضرت صاحب الزمان (ع) ده مجنون جمع شده بودیم که رئیس ستاد انتخابات دکتر پزشکیان در استان کرمانشاه را تعیین کنیم . انتخاب که چی عرض کنم بلکه بهتر است بگویم بیعت ، چونکه همان شب سرور ارجمندم دکتر معصومی پشت تریبون قرار گرفت و فرمودند که شخص دکتر پزشکیان به ایشان زنگ زده و گفته اند یا شما یا دکتر سعیدی یکی تان رئیس ستاد کرمانشاه شوید ! آن جمع چهل نفره هم صرفا وظیفه بیعت داشتیم و الا انتخاب از قبل شده بود! اصلا مسجد جماعت از قدیم از زمان ختمی مرتبت (ص) جای بیعت بوده است تاانتخاب ، خلاصه دکتر معصومی عزیز همان شب پشت تریبون فیلمی را از گوشی تلفن همراهش نشان حضار داد که اگر بنده مسوول ستاد دکتر پزشکیان شوم چه کسی جواب این بیماران منتظرالعمل جراحی را می دهد ؟ آنگاه گوشی را دست یکی از دوستان داد که دست به دست بگرداند و همه ما تصویر آن مریض ها را ببینیم . جماعت هم انگار هر کداممان از دانشگاه آکسفورد phd جراحی قلب گرفته بودیم که با نگاهی به چهره بیمار می گفتیم : بلی این بیمار نیاز فوری به عمل جراحی قلب باز دارد !
بگذریم که در آن شب علیرغم میل قبلی ( یا به تعبیر بهتر ” قلبی “) خیلی از آن ۴۰ نفر با این دو بزرگوار بیعت کردیم تا ریاست ستادشان مشروعیت پیدا کند ، هرچند اگر رای هم نمی دادیم خیلی اتفاقی نمی افتاد و آقایان از قبل رئیس ستاد شده بودند! آقای پزشکیان هم که از اول نشان داده اند که ” اند” رفافت هستند!
بگذریم که آن روزها و هفته های اول تشکیل ستاد بی شباهت به سالهای اول تشکیل نظام جمهوری اسلامی در ایران نبود که همه حضور داشتند از بازرگان و دکتر یزدی و بنی صدر لیبرال تا عسگراولادی موتلفه و شیخ صادق خلخالی از رجوی خائن تا شهید رجایی خادم و تا مرحوم شهید بهشتی و آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی حزب جمهوری اسلامی تا کیانوری و طبری حزب توده و خیلی های دیگر ، که آن دوسه سال اول کسی به فکر حذف کس دیگری نبود . در ستاد انتخاباتی دکتر پزشکیان در کرمانشاه نیز وضع همین طور بود همه حضور داشتند از جاف سوران تا اهل حق گوران و سیدمصطفی شیعه تا کاک مصطفی اهل سنت و از لک هرسین تا ترک سنقری و صوفی صحنه و …کنگاور ،
اما بعد از پیروزی و ما الادراک بعد از پیروزی ؟ که عشق اول آسان نمود ولی بعد افتاد مشکلها ، از فردای بعد از پیروزی ، بزرگان ستاد آن روی دیگر خودش را نشان دادند و آن کشتی بزرگ یک شبه آب رفت و تبدیل به قایق کوچکی شد که تنها سه چهار نفر سرنشین آن شدند و یک بیلاخ بزرگ نیز به همه گفتند و دوباره جلسات محفلی و شبانه خود را برپا کردندتا برای مقدرات استان تصمیم بگیرند !
اما تعجب از آن دو پزشک محترم و عزیز ما که دمکراسی طلبی آنها فورا تبدیل به تئوکراسی ( یا به تعبیر بهتر ” تو ” و ” او ” کراسی ) شد . معلوم نبود چه بر سر آن بیماران بیچاره منتظر العمل آمد که آن شب بارانی تصویر پریشان آنها را از دریچه دوربین موبایل پروفسور دیدیم ! آن دو عزیز که آن شب نهایت تواضع خود را برای نپذیرفتن ریاست ستاد به ظاهر نشان دادند چه شد که پس از پیروزی ، جاده کرمانشاه – تهران ( البته از راه هوایی و زمینی ) را صاف کردند که الا بالله استاندار جدید استان باید به میل ما انتخاب شود ؟!! و بیچاره وزیر کشور هم که برای تعیین صلاحیت استاندار کرمانشاه قبل از اینکه از وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه بخواهد استعلام کند باید از دفاتر این دو پزشک محترم استعلام بگیرد ! بعد هم ناوچه گان این دو بزرگوار در فضای مجازی دادوهوار می کنند که آی خلق الله ، مقام معظم رهبری فرموده اند نمایندگان در امر عزل و نصب ها دخالت نکنند ؟ خداوکیلی انگار این ذوب شدگان !! امروز در ولایت رهبری تا قبل از انتخابات اصلا چیزی به اسم ولی فقیه را قبول داشتند ؟ بعدش ، چرا از بین این همه سخنان رهبری فقط این بخش آن را که امروز به کارتان می آید قبول دارید و مابقی فرمایشات معظم له را در ذهن تان بایگانی کرده اید ؟ یاللعجب یکی از دوستان مسوولیت حمله به نمایندگان را برعهده می گیرد و دو نفر دیگر ماموریت دلجویی از آنان برای جلب نظرشان در حمایت از حسین بی غم !
خطاب من به این دو پزشک محترم آن است که مثلا استاندار مطلوب تان هم انتخاب شد و تعدادی مدیر محترم با نظر شما منصوب شدند ؟ می خواهید به کجا برسید؟ آیا آنقدر شجاعت و صداقت دارید که فردا روزی تبعات احتمالی ناموفق بودن استاندار متبوع و مطبوعتان را برعهده بگیرید؟ پس بهتر است به مطب هایتان برگردید تا تتمه آبرویتان نیز محفوظ بماند.