به گزارش پایگاه خبر سیاسی ایران، حجهالاسلام علی مهدیان در کانال تلگرامی خود دربارهٔ این دیدار نوشت:
شاید اگر هر کس دیگری بهجز آقای قاسمیان پیگیری میکرد، این جلسه را نمیرفتم. انگیزهای برای حضور نداشتم. اما حاج آقای قاسمیان استاد من بود و دعوتش را نمیشد رد کرد.
یک جمع کوچک حدوداً بیستنفره همه هم مخالفین و منتقدین قالیباف. از عدالتخواه و تحکیمی و بسیج دانشجویی تا ما طلبههای حوزوی. او مخالفین خود را جمع کرده بود که بیشتر بشنود. پشتسرش عکس امام و آقا و روبهرویش –طوری که بیش از همه خودش ببیند– عکس حاج قاسم، که نشسته و انگار او را زیر نظر گرفته.
جلسه به نقدهای خالهزنکی سیسمونی و هولدینگ یاس و چرندیاتی از این قبیل نگذشت. صریح و جدی و نقادانه و بهصورت بگومگو و یکیبهدو کردن جلسه انجام میشد. من بنا ندارم خبری را از محتوای آن گفتوگوهای در جلسه منتقل کنم.
اما البته حقیقتاً احترام قالیباف به رئیسجمهور و بنای جدی قلبی برای کمک به دولت جناب رئیسی را میشد در سخنان او احساس کرد. کاش میشد این نکته را از لابهلای دعواهای خالهزنکی حیدری نعمتی عدهای به مردم مخابره کرد. این در حالی بود که قالیباف مدعی و مصر بود که به مسئلههای کشور میاندیشد و طرح دارد و تلاش میکند به دولت کمک کند.
نوبت به من که رسید یک نکته را انتخاب کردم و در نقد او گفتم. به او گفتم هم شما و هم بسیاری از مسئولین، حیات مردم در عالم حقیقی معنا و مجازی را نمیشناسید. لذا تصور درستی از هویت خودتان و معنای سخن و عملتان در این صحنه هم ندارید. تصویرتان از مجازی همان رسانه است و حاشیه کار و زندگی، چیزی کمی پیشرفتهتر از روزنامه. لذا وقتی میگوییم تصور خیلی از ما از قالیباف مثلاً یک شخصیت حزباللهی صورتی و وسطباز است با حرفهای گرد و بیصراحت، شما در جواب میگویید من فلانجا چنین گفتم یا چنان کردم. یعنی متوجه نشدید که عالم مجازی بستر تعامل و زندگی است. باید ببینید چه سخنی و فعلی از شما بسامد پیدا میکند یا دیده نمیشود و بدانید چه کنید که تصویر درستی را ایجاد نمایید. هویت رسانهای داشتن جزو ملزومات قطعی مدیر امروز است.
تصویر ما از قالیباف در این چند ماه مثلاً یک سردار امید و تبیین نبود، ولو خودتان قائل باشید چنان گفتید یا چنین کردید. شاید برای همین مشکل عامالبلوی بین مسئولین است که قصهٔ حکمرانی مجازی در کشور جدی پیگیری نمیشود و مورد اهتمام نیست. چرا که بستر تصویرسازی و روایتگری و معنابخشی در دست دشمن است و ما خطر آن را احساس نمیکنیم. به این فکر کنید که چرا صدایتان را ما نمیشنویم و تصویرمان از شما آنگونه که میخواهید نیست. به این مسئله توجه کنیم معلوم میشود چرا بسیاری از مسئولین خود را موردخطاب رهبری در تبیین و حضور بین مردم برای گفتوگو و پاسخ به مسائلشان نمیبینند. و بهگونهای حادثهسازی نمیکنند که درست دیده و شنیده شوند.
متوجه بودم که او به این موضوع فکر کرده و حرفهایی هم دارد، اما جالب بود که وقتی حرفهایم تمام شد، گفت بله قبول دارم. این ضعف من است. ولو میفهمم نقشههایی هم که عدهای سیاستباز میکشند نیز در این قصه مؤثر است. اما بهروشنی معتقدم در این جهت ضعیفم. باید چارهای کنم.
جلسه ادامه یافت، اما انگار دلش راضی نشده باشد باز چند خط نوشت و دست به دست به من رساند. در آن چند خط روی کاغذ نیز از همین درد نالیده بود. او احساس میکرد به دلیل همین مانع نمیتواند آنطور که میخواهد طرحها و فکرهایش را در این سالها پیش ببرد. او متواضعانه این نقد را پذیرفت و من معتقدم این نقد به اکثر مسئولین کشور وارد است. حضور در ساحت حیات حقیقی مجازی یک ملاحظه نیست، بلکه حضور در یک ساحت جدی حکمرانی است. اینجا محل اصلی نفوذ و حکمرانی دشمن است. اینجا نقطه ضعف جدی سرداران و فرماندهان و مدیران ما است.
آخر سر هم هنگام خداحافظی، وقتی به هم رسیدیم ایستاد و گفت من شما را اولین بار است که از نزدیک میبینم. چند متن در نقد من نوشته بودید، دیدم و خواندم. خواستم به خاطر نقدها از شما تشکر کنم.